کد مطلب:149487 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

تأثیر افکار مسیحی در حادثه ی کربلا
آقای صالحی [1] از ارشاد مفید، ص 185 نقل می كند كه یزید با مشورت «سرجون» رومی، ابن زیاد را برای مبارزه با ابا عبدالله علیه السلام انتخاب كرد.

ایضا در كامل ابن اثیر، ج 3، صفحه ی 268: فلما اجتمعت الكتب (كتب اتباع یزید بالكوفة) عند یزید دعا سرجون مولی معاویة فأقرأه الكتب و استشاره فیمن یولیه الكوفة، و كان یزید عاتبا علی عبیدالله بن زیاد، فقال له سرجون: أرأیت لو نشر لك معاویة كنت تأخذ برأیه؟ قال: نعم، فأخرج عهد عبیدالله علی الكوفة. (عهد عبیدالله نزد سرجون چه می كرده است؟! آیا خود دلیل بر نوعی نقشه ی ماهرانه نیست؟) فقال: هذا رأی معاویة و مات و قد أمر بهذا الكتاب. فأخذ برأیه و جمع الكوفة و البصرة لعبیدالله و كتب الیه و سیره الیه مع مسلم بن عمرو الباهلی والد قتیبة فأمره بطلب مسلم بن عقیل و بقتله أو نفیه [2] .

در مقدمه ی بررسی تاریخ عاشورا آقای غفاری می نویسد: یزید عموما عمر خود را در دیرهای نصاری كه آن روز حكم ستون پنجم را داشت به سر می برد و در لهو و لعب روزگار می گذرانید (و قهرا از ارباب دیرها تعلیمات و دستورات می گرفت. و عجب این است كه این مراكز عبادت و انزوا سبب رواج فحشاء و شراب در جهان اسلام شد. چون شراب و خلوت با زن ممنوع نبود، حجاب نیز معمول نبود، خواه ناخواه همین مراكز عبادت تبدیل به مركز فساد می شد).


یكی از قرائن بر اینكه یزید تحت تأثیر افكار مسیحی بوده است همان شعر معروف وی است كه می گوید:



شمیسة كرم برجها قعر دنها

و مشرقها الساقی و مغربها فمی



اذا نزلت من دنها فی زجاجة

حكت نفرا بین الحطیم و زمزم



فان حرمت یوما علی دین احمد

فخذها علی دین المسیح بن مریم [3]



در مقدمه ی بررسی تاریخ عاشورا از یعقوبی و دیگران این حكایت معروف را نقل می كند كه در سالی كه معاویه یزید را با لشكری برای فتح بلاد روم فرستاد، در «غذقذونه» (یا به نقل ابوالشهداء: فرقدونه) كه در آنجا دیری بود به نام «دیر مران» اطراق كردند و یزید در آن دیر با ام كلثوم نامی مشغول عیاشی و كیف شد، و در اثر بدی هوا لشكر مبتلا به تب و آبله شدند و مرض به قسمی در اردوی مسلمین افتاد كه مثل برگ خزان روی زمین می ریختند و می مردند و هر چه به یزید اصرار كردند هر چه زودتر از این سرزمین كوچ كنیم اعتنا نكرد (اما ظاهرا ابوالشهداء می نویسد: لشكر در نقطه ی دیگری دچار این بیماری شد و یزید در این دیر مانده بود و ملحق به لشكر نمی شد تا این خبر به او رسید و اشعار ذیل را سرود) و این اشعار را سرود:



ما ان ابالی بما لاقت جموعهم

بالغذقذونة [4] من حمی و من موم



اذا اتكأت علی الانماط فی غرف [5] .

بدیر مران عندی ام كلثوم [6] .




[1] [نويسنده ي كتاب شهيد جاويد.].

[2] [پس چون نامه ها (نامه هاي پيروان يزيد در كوفه) نزد يزيد جمع شد، سرجون مولاي معاويه را خواست و نامه ها را برايش خواند و با او مشورت كرد كه چه كسي را والي كوفه گرداند. يزيد آن روزها بر عبيدالله بن زياد خشمگين بود - سرجون به او گفت: بگو بدانم اگر معاويه برايت دستوي داده باشد رأي او را مي پذيري؟ گفت: آري. سرجون فرمان (معاويه براي) عبيدالله را جهت ولايت كوفه بيرون آورد و گفت اين نظر معاويه است و او مرد در حالي كه به اين نامه امر كرد. يزيد نظر وي را عمل كرد و كوفه و بصره را به عبيد سپرد و نامه اي به او نوشت و آن را توسط مسلم بن عمرو باهلي پدر قتيبه به سوي وي ارسال داشت و به او فرمان جستجوي مسلم بن عقيل و كشتن يا تبعيدش را صادر نمود.].

[3] [خورشيد من كه از انگور است برج آن ته خمره ي شراب است، و از مشرق دست ساقي طلوع كرده و به مغرب دهان من غروب مي نمايد. و چون از سبو در جام ريخته شود غلغل كردن و زير و رو شدن و حباب ساختنش حكايت از حجاجي مي كند كه بين ديوار كعبه و و چاه زمزم مشغول هروله هستند. پس اگر بر دين احمد حرام است تو آن را بر دين عيسي بگير و سركش.].

[4] بالفرقدونة (نسخه بدل).

[5] مرتفقا (نسخه بدل).

[6] [مرا چه باك كه تمام لشكر اسلام در «غذقذونه» از مرض آبله و تب مردند. من اكنون در دير مران بر بالشهاي پر قو تكيه داده و راحتم و ام كلثوم در آغوش من است.].